" /> نقد و برررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی آثار فاخر سینمای جهان و معرفی فیلم و فیلمسازان

نقد و بررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی آثار فاخر سینمای جهان و معرفی فیلم و فیلمسازان

نقد و بررسی و معرفی فیلم
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۴ ارديبهشت ۹۹، ۰۱:۵۸ - اینستا گرام ها
    تشکر

۱۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

در بده‌بستانِ فرم، حرکت و «تن» در سینمای برادرانِ داردن
قسمت دوم

«رئالیسم» نیز واژه‌ای است که بسیار برای سینمای داردن‌ها به ‌کار رفته و عمدتاً در معنایی نه چندان دقیق. رئالیسمِ داردنی (و به طریقی فراتر کاساوتیسی) نه رئالیسمِ نظاره که رئالیسمی دخالت‌گر است. اینجا دوربین نه در کارِ ثبتِ جهان که در حرکتی بی‌امان با کنش و هم‌پای بازیگر است؛ دوربینی که خود بازیگر می‌شود. در رُزتا محیط و پس‌زمینه در حاشیه‌ی کنش‌های رُزتا قرار گرفته‌اند – اینجا نیز صحبت از امرِ «رئال» هست اما در پیوندِ تماشاگر، بازیگر (کاراکتر) و یک دوربینِ پویا. «بیان‌گری» یک ویژگیِ اصلیِ سینمای کلاسیک است. فرض بر این بوده که مختصاتِ صحنه (زاویه‌ی دوربین، نور، ... یعنی میزانسن در معنای کلی) می‌تواند ما را به درونِ شخصیت هدایت کُند، اما کاساوتیس با ردِ مطلقِ این سنت شروع می‌کرد؛ نمی‌شد وجودِ انسانی را چنین ساده به بیان درآورد، این یک توهمِ سینمایی بود. پس «واقعیتِ» سینمای کاساوتیس از دلِ ممارستِ فراوانِ بازیگر در مقابلِ دوربین شکل می‌گرفت؛ چهره‌ها و زنی مدهوش نیز بنا شده بر ابهام و سنتِ «حذف‌های» داستانی‌اند اما با این تفاوت که سرچشمه‌ی این ابهام و حذف نه روایت که شخصیت است.

پسر فیلمِ بعدیِ داردن‌ها این نکته را صریح‌تر به کانونِ تجربه‌ی خود کشاند. اینجا نیز فیلم با دوربینی شروع می‌شد که در فاصله‌ای نزدیک از بدنِ یک بازیگر، و در پشتِ سرش، حرکت می‌کرد. آنچه که به درونش کشیده می‌شدیم آشکارا این «فاصله» را برجسته‌تر می‌کرد. اُلیویه به تدریج به پسری نزدیک می‌شد. و هر چه که پیشتر می‌رفتیم این پرسش به گونه‌ای بنیادی‌تر خود را به رخ می‌کشید: چه چیز او را به سوی این پسر می‌کشاند؟ (و بعد که بیشتر می‌دانستیم) به قصدِ انتقام یا بخشش؟ فیلم چیزی نمی‌دانست همچنان که خودِ اُلیویه نیز. او در یک موقعیتِ آشفتگی حسیِ بود که از دلِ رابطه‌ی بازیگر و دوربینِ چسبیده به او منتقل می‌شد. ما به او چسبیده بودیم اما از او فاصله نیز داشتیم. به گفته‌ی خودِ داردن‌ها این فاصله‌‌ای بود از آن توهمِ «دانایی و وقوف» که یک فیلمِ متعارف‌تر می‌توانست در پیِ خلقش باشد.

و این ما را به پرسشی دیگر می‌رساند که چرا در سینمای داردن‌ها برخوردهای فیزیکی به این میزان اهمیت دارند. در هر فیلم‌ِ آن‌ها لحظه‌های کوتاهی است بنا شده بر تماسِ دو تن. تماسی فیزیکی میانِ دو انسان. به زبانِ دراماتیک این‌ها سازنده‌ی نقطه‌های عطف‌اند – نقطه‌های که داستان‌ها را در مسیری تازه می‌اندازند. همین فیلمِ پسری با دوچرخه را ببینید: سیریل واردِ یک درمان‌گاه می‌شود. اولین مواجهه‌ی او با سمنتا یک برخوردِ کاملِ فیزیکی است. لمسِ دیگری. و بعد به فیلم‌های پیشین برگردید و به موقعیت‌های مشابه: میانِ رُزتا و ریکه، میانِ لورنا و کلودی و تمامِ فراز و نشیبِ رابطه‌ی برونو و سونیا که با زبانی بدنی منعکس می‌شد. بی‌دلیل نبود که اُلیویه در پسر از همان ابتدا از تماسِ فیزیکی – حتی یک دست دادنِ ساده – با فرانسیس اکراه داشت و رابطه‌ی پدر و این پسرِ قاتل هرچه که در فیلم پیش‌تر می‌رفت لمس و مواجهه‌ی فیزیکی نقشی چنین برجسته می‌یافت. و بی‌دلیل نیست که در پشتِ سرِ سینمای داردن‌ها (و به گفته‌های مکررِ خودشان) امانوئل لویناس، فیلسوفِ فرانسوی، حضوری چنین بااهمیت دارد. جایی که مسأله‌ی مواجهه‌ی چهره به چهره و نَفَس به نَفَس با «دیگری» معنایی بحرانی می‌یابد. این برخورد‌های کوتاهِ تنانه قلبِ معنایی هر فیلمِ داردن‌ها را به تسخیرِ خود آورده‌اند.آثار برادران داردن

چند زندانی برای یک هفته مرخصی میگیرند تا خانواده ی خود را ملاقات کنند

"علی" میبیند که همسرش به او خیانت کرده و از روی هوس با مردان زیادی همبستر شده.خانواده اش به او فشار میاورند که زنش رو بکشد و این لکه ی ننگ رو از خانواده پاک کند
"صالح" که در جریان یک دزدی،باعث کشته شدن برادر زنش شده،از طرف خانواده همسرش طرد شده و اجازه دیدن زن و بچش رو نداره
"عمر" به امید یک هفته ارامش و اسب سواری در دل طبیعت به روستاشون میره.اما میبینه منطقه درگیر جنگهای داخلیه.تعدادی از دوستاش کسته شدن..کسی جرات بیرون رفتن از خونه رو حتی نداره

فیلم "جاده" منو این جمله از چگورا انداخت که "به راستی زندان کدام سوی میله هاست؟"
دنیایی پر از درد،کینه و خشونت...دنیایی سراسر از کثافت که فرقی تحمل زندان رو خیلی اسونتر میکنه
ییلماز گونی،تو این فیلم،تعصبات و عقاید تند مذهبی مردم زمانه خودش رو نقد میکنه و نشون میده افکار پوچ و عقاید خشک از جامعه زندانی درست میکنه که زندگی تو اون فرقی با زندانی تو دل یه جزیره نداره
این فیلم خوب از سینمای ترکیه رو از دست ندین

فیلم جاده

  • نویسنده

بعد از مدت ها بازیگر زن نقش اصلی فیلم جدید تارانتینو مشخص شد.
جنیفر جیسن لی
فیلم جدید تارانتینو ˝˝ The Hateful Eight" به سبک وسترن ساخته شده و درفیلم The Hateful Eight سال 2015 اکران میشه.

کرت راسل، ساموئل ال. جکسن، تیم راث و مایکل مدسن از دیگر بازیگران فیلم هستن.
داستان فیلم در چشم‌انداز برفی وایومینگ در دوران پس از جنگ داخلی آمریکا رخ می‌ده و از جایی شروع میشه که بوران یک دلیجان را از مسیرش منحرف می‌کنه.

  • نویسنده


Who’s Afraid of Virginia Woolf? 1966
فیلمی از : Mike Nichols

نگاهی به زندگی دو زوج میانسال و جوان که یکی از بهترین و زیباترین فیلم های نمایشی تاریخ سینما را تشکایل میدهد.

هنر دیالوگ نویسی در این فیلم تماشاگر را انگشت به دهان میگذارد تا اخرین لحظه ی فیلم همه ی دیالوگ ها به جا درست و زیباست. 
در هر سکانس دوربین در جای درست قرار دارد و کاملا بیننده رو در بهترین جای قرار میدهد به طوری که همگی حس

میکنم در کنار بازیگران هستیم و هر لحظه که از فیلم میگذرد با شخصیت ان ها بیشتر اشنا میشویم .ابتدای فیلم وقتی مارتا

دارد خانه ی خود را مرتب میکند از زیبا ترین صحنه هاست(به نظر بنده) .موسیقی متن. بازیگری. فیلم نامه. همگی دست در دست هم میدهند تا مارو مات و مبهوت کنند!!!

فیلم Whos Afraid of Virginia Woolfs

  • نویسنده

الفرد هیچکاک : کسی که علاوه بر اینکه قشر عامه بسند سینما را راضی نگه میداشت فیلماش به شدت هنری هم بود 
دیود لینچ : دیگر فیلم نخواهد ساخت !! چرا فکر کنم در بلوار مالهالند به طور کامل توضیح داد ...هالیود جای کثیف است .!!
بهرام بیضایی : نویسنده قهار تری است ..ولی مطمعن باشید بسیار کار بلد هست که دانشکاه مانند استنفورد بیش از 3 سال است که با وی همکاری میکند .بی صبرانه منتظر فیلم جدیدش هستم 
اندی تارکفسکی : اثارش حیران کننده ویران گر والبته دوست داشتنی هستند و از همه مهمتر اوج لذت سینما را برای من ایجاد میکنه . کافی است به استاکر ایینه یا سولاریس فکر کنید 
ادامه دارد !


چارکارگردان

  • نویسنده

صحرای سرخ (1964)

میکل آنجلو آنتونیونی

جولیانا(با بازی فوق العاده ی مونبکا ویتی) زن آشفته و پریشان حال یک کارخانه دار در بندری ساکت و سرد و یکنواخت،پس از تصادف کوچکی (که بنظر ساخته ی ذهنش می رسد)،بهوش آمده و در آستانه ی جنون قرار می گیرد،مرد جوان دیگری که در جستجوی چند مهندس برای کارخانه اش در آرژانتین است گذرش به آنجا می افتد و جولیانا رابطه ای کوتاه و ناشیانه با او برقرار می کند که تنها به افسردگی و پریشانی اش دامن می زند...

صحرای سرخ نخستین فیلم رنگی آنتونیونی  است که فیلمساز در آن با استادی به دغدغه های همیشگی خود  تنهایی , خیانت ,مدرنیته و زن و علاوه بر این ها به موضوعی تازه یعنی رنگ پرداخته است...نمای کارخانه و دودکش ها با دود زرد رنگشان،طبیعت آلوده و آسیب دیده با زباله های انسان ها،مواد سمی و صنعتی جاری در آب ها و فضای مه آلود و خاکستری فیلم با ظرافت فراوان یادآور تناسب پیشرفت صنعت و مدرنیته با تنهایی و افسردگی انسان هاست... رنگ آمیزی دیوار اتاق ها،خیابان و حتی موهای جولیانا چنان هماهنگی با فضای فیلم دارد که پنداری با جنون و افسردگی شخصیت ها درآمیخته است... من به شخصه کمتر فیلمسازی را می شناسم که اینگونه در قید ثبت و نمایش جزئیات و رنگ , محیط و معماریباشد.

در صحرای سرخ نیز همچون سایر فیلم های آنتونیونی زندگی مشترک جولیانا نه دعوایی دارد نه خشونتی و نه نفرتی...حادثه و بحران جدایی  و فاجعه ی تنهایی در قلب و روح شخصیت ها اتفاق می افتد به تدریج شکل می گیرد و ناگهان از پای در می آورد!...سردی و ناکامی در روابط شخصیت های #آنتونیونی بیداد می کند،#تنهایی وو بیگانگی  هدیه ی جهان مدرن است،جهانی که تهی از احساس است و نزدیکی انسان ها به یکدیگر و ادامه ی روابطشان صرفن جهت تامین نیازهای غریزی آنهاست!

پ.نوشت:یاس و ملال غروب روزی پاییزی و بارانی و تعطیل با لانگ شات های دوربین آنتونیونی و سردی و تلخی فضای فیلم هماهنگی کاملی داشت!...فیلم را حتمن ببینید چرا که تا مدت ها(شاید تا پایان عمر)در خاطرتان باقی خواهد ماند!

فیلم red desert

  • نویسنده

فاخته

الکساندر راگوژکین

ویکو یک سرباز فنلاندی توسط همرزمان فنلاندی-آلمانی خود به خاطر اینکه صلح طلب است و قصد فرار دارد با زنجیره به پاهایش به صخره ای بسته میشود ، برای او یک اسلحه و مقداری مهمات فقط میگذارند ، آنها لباس سربازان اس اس را تن او میکنند تا سربازان روسی اگر اورا دیدند اورا به قتل برسانند ، بعد از چند روز ویکو موفق میشود زنجیر از پاهای خود باز کند و فرار کند ، در این میان ایوان که درجه داری از ارتش سرخ روسیه است به جرم فعالیت های ضد ارتش سرخ توسط پلیس مخفی دستگیر شده اما در بین راه به سوی دادگاه نظامی چند هواپیما ماشین آنها را بمباران میکنند و ایوان در این میان جان سالم به در میبرد و وقتی چشمانش را باز میکند در کلبه ی زنی است به نام آنی که اهل اسکاندیناوی است ، ویکو هم به کلبه ی این زن میرسد و ....

هر سه شخصیت از جنگ خسته شده اند . درمانده اند . به دنبال آرامش هستند . جنگ زندگی های آن ها را ویران کرده است . سه شخصیت اصلی فیلم (ویکو ، ایوان و آنی) زبان یکدیگر را نمیفهمند . همین امر باعث شده " فاخته " فیلمی باشد هم تراژیک و هم کمیک . همین که شخصیت های فیلم زبان یکدیگر را نمیفهمد اما بسیار باهم حرف میزنند ، نشان میدهد که برای برقراری ارتباط حتی وقتی دو انسان در جبه های جنگ مقابل یکدیگر هم باشند ، نیازی به زبان نیست . چیزی در نهاد انسان است که اگر پیدا شود میتواند دشمن را به دوست تبدیل کند . وجدان.......

یکی از بهترین سکانس های فیلم جایی است که ایوان به ویکو شلیک میکند (چرا که به خاطر نفهمیدن زبان یکدیگر در جایی ایوان تصور میکند ویکو قصد دارد اورا بکشد) اما ایوان ویکو را کول میکند و به کلبه میرساند و آنی با جادو و خواندن وردهایی از آیین کهن سرزمینش ویکو را نجات میدهد . او را از سرزمین مرگ دوباره به حیات باز میگرداند . (عجیب سکانسی است این سکانس بسیار خوب)

فیلم cuckoo

  • نویسنده

اولین عکس های منتشر شده از کار جدید ران هاوارد(Heart of the Sea).
کارگردان: Ron Howard
بازیگران: Cillian Murphy, Chris Hemsworth, Michelle Fairley
ژانرDrama
اکران: 13 March 2015
داستان:داستان واقعی گروهی ملوان در سال 1819 است که کشتی شان توسط یک نهنگ عظیم الجثه از بین می رود و به مدت 90 روز در آب ها سرگردان می شوند و بیماری، گرسنگی و آدم خواری زندگی آن ها را تهدید می کند


فیلم Heart of the Sea
  • نویسنده

بازگشت آل پاچینو با فیلم The Humbling.
کارگردان: Barry Levinson
بازیگران: Al Pacino, Greta Gerwig, Kyra Sedgwick
ژانر:Drama
اکران: 23 January 2015

فیلم The Humbling

  • نویسنده


پرفروش ترین فیلم غیرانگلیسی زبان تاریخ
کمدی-درامی دلگرم کننده و امیدبخش که قطعاً پس از تماشایش حس خوبی خواهید داشت و و از صرف وقت تان پشیمان نخواهید بود.

Intouchables

کارگردان Olivier Nakache, Eric Toledano
نویسنده Olivier Nakache, Eric Toledano
بازیگران
François Cluzet... Philippe 
Omar Sy...Dressِ
Audrey Fleurot...

خلاصه داستان
« فیلیپ » مرد میانسال پولداری است که سال ها قبل در یک حادثه از گردن به پایین فلج شده است. او در پی استخدام پرستار بیست و چهار ساعته برای خود است برای همین با چند داوطلب مصاحبه می کند. او که مردی بدخلق است، تا پیش از این پرستاران بسیاری را جواب کرده و به گفته مدیر خانه اش، بسیاری از پرستاران بیش از یک هفته نتوانسته اند دوام بیاورند. اما در این بین سر و کله جوانی بنام دریس پیدا می شود که برای استخدام شدن نیامده و فقط می خواد در خواست نامه اش امضا شود تا به بیمه اثبات کند در جستجوی شغل است و از بیمه بیکاری استفاده کند. اما فیلیپ به طرز عجیبی از او خوشش می آید و او را استخدام می کند. دریس که اکنون بی خانمان شده شغل را قبول می کند و ...
فیلمی بر اساس واقعیت که تقابل دو مرد از دنیای به شدت متفاوت را نشان می دهد. فیلیپ مردی روشنفکر، پولدار، عاشق هنر و موسیقی کلاسیک است در مقابل او دریس جوانی فقیر، با سو سابقه، گستاخ و بی ادب و بشدت رک. با وجود تفاوت هایی که این دو دارند به نوعی مکمل یکدیگرند .به هم کمک می کنند. فیلیپ به دریس مسیر جدیدی را در زندگی نشان می دهد در عوض دریس هم موجی نو در دنیای کسل کننده فیلیپ ایجاد می کند.

فیلم Intouchables

  • نویسنده