در بدهبستانِ فرم، حرکت و «تن» در سینمای برادرانِ داردن
قسمت سوم
پسر تجربهی رُزتا را به ابعادی دیگر نیز کشاند. انتخابِ فضای کارگاهِ نجاری که از یکسو پر از ابزارِ بُریدن و کوبیدن و درستکردن بود و از سوی دیگر در آن هندسه، دقت و فاصله معنایی مهم داشت تصمیمی سرنوشتساز بود. اینجا صحبت بر سرِ رابطهای بود که قدم به قدم شکل میگرفت. اولیویه مردی بود که بدونِ متر کردن میتوانست فاصلهها را بخواند – فرانسیس جایی از اولیویه میخواست که بدونِ استفاده از متر فاصلهها را حدس بزند و «فاصلهی پای من تا پای تو» را. به لحاظِ ساختاری میراثِ برسون در چنین جایی بود که واردِ بازی میشد. پسر تجربهای بود برای مهار کردن انرژیِ بیپایانِ رُزتا؛ میانِ فورانِ حسیِ سینمای کاساوتیس و انضباطِ به دقت طرحریزیشدهی برسونی.
رسیدن به دو تجربهی رادیکال همچون رُزتا و پسر، باید تصمیمگرفتن را برای گامِ بعدی سختتر کرده باشد. انتخابِ داردنها مشخصاً در دو فیلمِ بعدی حرکت به سوی سینمایی داستانگوتر بود. دوربینِ پرتحرکِ قبلی در کودک بیشتر از شخصیت فاصله میگرفت، ایستاتر و همپای آن نظارهگرتر میشد. سخت نیست که با دیدنِ حرکت به سوی میانهروی این فیلمِ داردنها را به بادِ انتقاد گرفت، اما وقتی فکر کنیم که انتخابهای سَبْکیِ فیلم، دوباره، تا چه میزان در پیوندی تنگاتنگ با مضمون فیلم هستند (حتی اگر به قدرتِ دو فیلمِ پیشین نباشند)، تجربهی کودک بامعناتر میشود.
اگر رُزتا فیلمِ جنگ بود، این یکی داستانِ سبکسری و بیخیالی است، درست همانندِ شخصیتِ اولش برونوی جوان که عنوانِ فیلم نیز با آن بازی میکرد (کودک اشاره به کدامشان داشت؟). فیلم این بار نه با شخصیتِ اول که با سونیا شروع میشد (و به تناوب به او باز میگشت) و وقتی اولین بار دوربین با برونو مواجه میشود بیخیالی و بیقیدیِ او در مواجهه با بچهی در بغلِ سونیا خود را به رخ میکشید. چطور میشد این سبکسری و سبکبالی را به زبانِ فیلم برگرداند؟ داردنها اینبار راهحل را در «روایت» یافتند، فیلم پُر شد از حاشیهرویها و لحظههای مُرده و غیرِدراماتیک (لحظههای بازی برونو با گِل و لگد زدن به دیوار!). و نتیجه بازیگوشترین فیلمِ داردنها نیز بود. کریستین تامپسون زمانی در موردِ سینمای اُزو نوشت که همه میگویند چرا این فیلمها اینقدر شبیهِ هماند اما فقط یک بررسیِ مستقل در دلِ کلیتِ کارنامهی سازندهیشان است که نشان میدهد چقدر تجربههایی متفاوت از همدیگرند. فیلمهای برادرانِ فیلمساز نیز به چنین دیدنهای دقیقی نیازمندند.