کلیشه:
وقتی از این کلمه استفاده میشود همواره به یاد تصویری میافتیم که از فرط
عادت کردن به آن، مایلیم از آن دور باشیم. موقعیتی تخت، یکسان، مبتذل و
پیش پا افتاده که معمولاً نخستین و ابتداییترین وضعیتی است که در یک نمایش
به چشم میآید.
مکانیسم روح و روان بشر طوری است که به عادتها پاسخ
بهتر و روشنتری میدهد. یعنی آنچه که به شکل تکراری به او میرسد، به
راحتی قابل طبقهبندی است و در برخورد با آن دچار تردید نمیشود. در این
فرآیند "تکرار" و "عادت" نقش اصلی را بازی میکند و پذیرش
آن با رویکردی غریزی صورت میگیرد. در این شرایط دریافت پیام به سرعت
انجام میشود و به همین دلیل، شکل خوشایندی در ذهن مخاطب بر جای میگذارد
که در موردش معمولاً توافق همگانی وجود دارد.
گریز از کلیشه در حقیقت،
تلاش برای نپذیرفتن هنجارهای عمومی و ایجاد شکاف، اخلال و ناهنجاریهای در
آن محسوب میشود. این شکاف و خلل، فرصتی برای تردید و تفکر در ماهیت آثار
هنری پدید میآورد.
منبع: "مجموعه درس گفتارهای سینمایی، کارگاه نقد فیلم به روایت سعید عقیقی"
نمونههایی از "کلیشه/گریز از کلیشه" که دیدهاید؟