مرد جدی(یک مرد جدی)
برادران کوئن
گربهی شرودینگر زنده است یا مرده؟ دانشجوی شرقی لارنس (استاد فیزیک و این کاراکتر جدید کوئنی) ادعا میکند که این پارادوکس را خوب فهمیده ولی لارنس معتقد است بدون دانشی از «سیستمِ» ریاضیاتِ پشتِ آن فهم قضیه ممکن نیست. ولی حتی با این دانش هم تا کجا میتوان پیش رفت؟ تا آنجا که به گرفتاریهای هر لحظه زیاد شوندهی لارنس مربوط بشود به هیچ جا! حتی خاخامِ میانسال یهودی هم اذعان میکند که از کار و بارِ جهان (و خدا) هیچ نمیدانیم. کجا منطق است که کار میکند و کجا تصادف؟ منطق و تصادف، واقعیت و تقدیر، جنون و خرد به ندرت در سینمای کوئنها مضامینی غایب بودهاند ولی باید اذعان کرد که هیچگاه نیز همچون در مرد جدی به صورتی تا این حد «جدی» همچون یک مساله طرح و بسط نیافته بودند.
مرد جدی که شاید به گونهای غیرمنتظره کوئنیترین فیلمی باشد که برادرها تا به حال ساخته باشند، دغدغههای همیشه حاضر و گاه پنهان در لایهلایههای فیلمهای پیشین را به سطح میآورد، جمعبندی و در نهایت همچون مانیفستی عرضه میکند. همچون فیلمهای دیگر اینجا نیز ژانر مسالهای حاضر است (تامل همچنان تاملی است از فراز تاریخ سینما) - مرد جدی به خانوادهی در بحران روی میآورد: خانه، کار، بحرانی در رابطهی زناشویی، ... (به عنوان نمونهای جدی و معاصر: فیلمهای سام مندس) ولی باز انتظارها و قراردادها را به هم میریزد. اینجا بحران رها از همهی پسزمینههای اجتماعیاش تبیینی شخصی/درونی و یا تقدیری/متافیزیکی مییاید و یا اصلا به عنوان مسالهای توضیح نایافتنی در نهایت رها میشود. نمیدانیم که چه در پیش است و یا چرا رخ میدهد. این منطق در فیلمی که شاید بیش از هر فیلم دیگرِ آنها در پسزمینهای رئالیستی میگذرد میتواند پاسخ کوئنها به مسالهی واقعیت نیز باشد: مرد جدی شاید به گونهای متناقض رئالیسم باشد به روایت کوئنها! این همچنین پرترهای با جزئیات از یک فرهنگ کهن طبعا ناتوان از پاسخ به تناقضهایی چنین مرگآور در این زمانه نیز هست.
کمتر فیلمی را میتوان به یاد آورد که چنین باشکوه همزمان به بازسازی آیینهای یک فرهنگ سنتی (اینجا پسزمینهی یهودی کوئنها) و در همان حال هجو و فاصلهگیری از آن پرداخته باشد و البته با پیرنگی غنی و بسیار با جزئیات که آرام و با حوصله و با نظمی هندسی گسترش آشفتگی و بینظمی را همچون کابوسی کافکایی نشان میدهد. و میماند این سوال که چطور شد که به یکباره و غیرمنتظره به فیلمی از این دست در کارنامهی دو برادر رسیدیم؟ - فیلمی که شایستهی توجهی بسیار بیش از آن است که تا به حال به آن شده، شاید چون آنچنان که باید «گرفته» نشده - طبق منطقی که خود فیلم پیش میگذارد واقعا معلوم نیست! هر چیزی ممکن است. خاخام ناختنرِ فیلم حق دارد: هیچ چیز ملاک هیچ چیزِ دیگر نیست! حالا دیگر این هم یک استدلالِ کوئنی و هم یک استدلالِ رئالیستی است.