"جویندگان" یا خارش 7 ساله - بخش اول
فیلم با ورود ایتن (جان وین) به کانون گرم خانواده ادوارد شروع می شود و همین ابتدای کار می فهمیم که حس بویایی این خانواده از سگشان قوی تر است.
بعد از یک مقدمه چینی خوش رنگ و لعاب و دزدیده شدن گاو یکی از اهالی روستا، داستان فیلم خیلی زود وارد بحران می شود و انتظار می رود که با یک فیلم با ساختاری قوی و روایتی جذاب طرف هستیم ولی...
ولی طولی نمی کشد که این خوش خیالی به سرخوردگی می انجامد. سرخپوست های متجاوز لعنتی مطابق پیش بینی ایتن، خانه ی ادوارد را آتش می زنند، مادر، پدر و دختر بزرگ خانواده را می کشند و دبی را بعنوان غنیمت جنگی با خود می برند.
رابین وود در مقاله ای با اشاره به تناقضی که در محتوای فیلمهای آمریکایی وجود دارد می نویسد: " یک ملت زمانی آزاد است که از تجاوز و غارت در امان باشد اما برای آمریکا چنین آزادیی دقیقا با تجاوز و تعدی بدست آمده است (با انقیاد بر سرخپوستان و سرکوب آنها) ". نگاه فاشستی فورد به ماجرا، جای آمریکاییها و سرخپوستان را در اینجا عوض کرده و در واقع این سرخپوست ها هستند که آمریکاییها را مجبور به دفاع از جان و مال و فرزندانشان می کنند.
در ادامه، فیلم با روندی بسیار کشدار و طولانی به سفر مارتین و ایتن برای یافتن دبی می پردازد. سفری که n سال طول می کشد و در این حین دبی از یک دختر خردسال به زنی بالغ تبدیل می شود. حال با اندکی تامل برای هر یک از دو کاراکتر مارتین و ایتن یک تناقض اساسی مطرح می شود.
1. ایتن: انگیزه ی او از یافتن دبی چیست؟ n سال از زندگی اش را تلف می کند که برادرزاده اش را پیدا کند و بکشد؟ یا اسکار را پیدا کند و به همراه مارتین دست و پاچلفتی، 2نفری 100 نفر را بکشند و انتقام بگیرند؟ جواب هر کدام مثبت باشد باید به مغز ایتن (یا بهتر بگوییم جان فورد) شک کرد. با این اوصاف خارش 7 ساله برای این فیلم اسم با مسماتریست تا جویندگان.
مرتبط با موضوع باز ارجاع می دهم به جمله ای از رابین وود: " به راستی چه تفاوتی می توان بین یک قهرمان تکروی سینمای وسترن یا گانگستری هالیوود با یک قهرمان فاشیستی قائل شد؟ آیا علایم مشخصه ی سینمای وسترن و گانگستری در فلسفه ی فاشیسم یکدیگر را نفی می کنند یا به گونه ای دیگر رشد می کنند؟