" /> نقد و برررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی آثار فاخر سینمای جهان و معرفی فیلم و فیلمسازان

نقد و بررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی آثار فاخر سینمای جهان و معرفی فیلم و فیلمسازان

نقد و بررسی و معرفی فیلم
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۴ ارديبهشت ۹۹، ۰۱:۵۸ - اینستا گرام ها
    تشکر

۳۵ مطلب با موضوع «معرفی آثار» ثبت شده است

خسوس و فاستو دو کارگر روزمزد در لس آنجلس می باشند. آنها هر روز در مکانی مشخص منتظر می شوند تا یک نفر بیاید و آنها را برای کار استخدام نماید و در پایان روز پولی به آنها بدهد. اما امروز گویا روز متفاوتی برای آنهاست. خسوس در کیف کار خود یک شاتگان همراه دارد و گویا آنان برای انجام یک کار اجیر شده اند. خسوس و فاستو پس از انجام کار روزانه، هنگام شب به خانه یک زن می روند و از اینجا رویدادهای هولناکی شکل می گیرد…

فیلم در دو نیمه روایت می شود. در نیمه اول که بیشتر به صورت مستند روایت می گردد، مهاجران غیرقانونی مکزیکی را به تصویر می کشد که هر روز در جایی که پاتوق آنهاست جمع می شوند. آنها هر روز به امید این که کسی آنها را استخدام کند، در پاتوق خود انتظار می کشند و چشم به ماشین هایی که از آنجا عبور می کنند، می دوزند و هر گاه ماشینی توقف می کند به سوی او سرازیر می شوند و گاه تا مدتها منتظر می مانند و برای گذران زمان به دیالوگ های روزمره و مسخره روی می آورند. در ازای کار سختی که انجام می دهند، پول ناچیزی می گیرند و پس از پایان روز نوشیدنی ای در پارک می نوشند و روز از نو و روزی از نو.

فیلم در این نیمه ریتم کندی دارد و دوربین به صورت ایستا و با تامل عامدانه ای، این روزمرگی را به تصویر می کشد و این حس پوچی و بیهودگی و عدم امید به فردا را به خوبی به تصویر می کشد. تصویری که از لس آنجلس ارائه می شود، سنخیتی با آنچه که از این شهردر فیلم های هالیوودی در ذهن داریم، ندارد. با وجود ریتم کند فیلم، فیلم از نظر بصری بسیار زیباست و قابهای تصویر بسیار چشم نواز است وسبک بصری سینمای اروپا و به ویژه آثار برونو دومون (کارگردان فیلم انسانیت) و نوع فاصله گذاری و تمایل به سکونش، آثار کیارستمی را در ذهن متبلور می کند.

در نیمه دوم فضای آرام فیلم شکسته می شود و چهره غیر قابل انتظاری از خسوس و فاستو، آن کارگران ساده و زحمت کش، نمایش داده می شود. آنان شبانگاه، مخفیانه به خانه زن تنهایی می روند و دست به اعمال زشت و هولناکی می زنند و آن حس ترحمی که در بیننده نسبت به آنها شکل گرفته بود به تدریج تبدیل به تنفر می شود. البته با عین حال بیننده این را نیز در می یابد که رفتار و اعمال آنها، شبیه به مجرمان و قاتلان حرفه ای نیست و کارهایی که انجام می دهند، ناشیانه و مسخره است.

فیلم در این نیمه در فضاهای داخلی فیلم برداری شده است و فضای فیلم شاید به نوعی الهام گرفته از "بازی های مسخره" میشائل هانکه باشد و تاثیر پذیری اش از سینمای هانکه در برهم زدن آنی فضای فیلم مشهود است. البته با این تفاوت که خسوس و فاستو، همانند دو جوان فیلم هانکه، انسان های شرور و سادیست نیستند، بلکه آنان کارگران ساده ای هستند که به تدریج از انسانیت خود تهی می شوند. فیلم در این نیمه چند صحنه بسیار هولناک و مشمئز کننده دارد که مطمئنا بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد. حتی می توان خشونت این صحنه های فیلم را با خشونت فیلم "بازگشت ناپذیر" ساخته گاسپار نوئه مقایسه کرد.فیلم حرامزاده ها

  • نویسنده

زندگی زیباست (به ایتالیایی: La vita è bella) نام فیلمی ایتالیایی به کارگردانی روبرتو بنینی است. این فیلم یکی از برترین آثار کمدی جهان محسوب میشود؛ هرچند که فقط نیمه اول فیلم حالت کمدی دارد. در واقع فیلم از آن دسته ایست که به دو قسمت کاملاً متفاوت تقسیم میشوند. نیمهٔ اول این فیلم دربارهٔ گوییدو یک یهودی است که تازه به شهر آمده درگیر ماجرای عشقی می‌شود. نیمهٔ دوم فیلم به مسألهٔ یهودی‌ستیزی در زمان جنگ جهانی دوم می‌پردازد.

زندگی زیباست جایزهٔ اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی‌زبان، اسکار بهترین موسیقی متن و همچنین اسکار بهترین بازیگر مرد (روبرتو بنینی) را در سال ۱۹۹۸ کسب کرد. این فیلم بیست‌ونهمین فیلم برتر تاریخ سینما در سایت معتبر IMDb شناخته شد.

زندگی زیباست

  • نویسنده

چند مامور پلیس ، یک دادستان و یک پزشک به همراه دو مجرم در دل شب در دشتی به دنبال جسدی میگردند و ....

فیلمی میخکوب کننده از جیلان . در دل داستان ساده ی فیلم پیچیدگی هایی وجود دارد که نیازمند کمی صبر و حوصله است تا مسخ فیلم شوید . بیشتر فیلم در دل شب در جستجوی جسد میگذرد .در سکوت و تاریکی ویرانگر . دو مجرمی که حیرانند و تا انتها هم نمیشود فهمید کدام یک از آنها این قتل را انجام داده اند . در سکانسی تمامی افراد برای گذراندن شب وارد خانه کدخدای روستایی میشوند . در آنجا دختر کدخدا تمامی این آدم ها را با زیباییش جادو میکند . گویی در دل این تاریکی تنها این دختر است که نور و روشنایی با خود دارد .

دیالوگهای دادستان و پزشک داستان مرگی دیگر را نیز بازگو میکنند . دادستان معتقد است مرگ به هر شکلی ممکن است سراغ انسان بیاید بی دلیل یا با دلیل و کاری نمیشود در مقابلش کرد اما پزشک که معتقد به دلایل علمی است با پرسش های خود از دادستان درباره مرگ زنی که دادستان میشناخته ، دادستان را وارد برزخی ویرانگر میکند .

سکانس کالبد شکافی جسد با صدابرداری فوق العاده ترسناک و مبهوت کننده اش از سکانس هایی است که مخاطب را میخکوب خواهد کرد .

زمان طولانی فیلم ، با توجه به پیچیدگی های تمامی شخصیت های داستان فیلم و قاب های هنرمندانه ی جیلان که تا حدودی یادآور قاب های ماندگار آنجلوپولوس (بزرگ شاعر و نقاش کارگردان سینما) است به هیچ وجه خسته کننده نخواهد بود .

از جیلان این کارگردان بزرگ دیدن این فیلمهای پیشنهاد میشود : 
اقلیما ، ابرهای می ، فاصله ، خواب زمستانی (که این آخرین فیلمش را به شدت منتظر دیدنش هستم) .

روزی روزگاری در آناتولی

  • نویسنده

این  فیلم خیلی خوب و تاثیرگذار ساخته شده. فضای فیلم طوریه که بیننده رو جذب می کنه و با وجود ریتم کندی که داره خسته کننده نیست. داستان The White Ribbon مربوط میشه به سال های منتهی به جنگ جهانی اول و اتفاقاتی که توی یکی از روستاهای آلمان رخ میده. هانکه توی این فیلم نسلی رو به تصویر میکشه که حدود بیست سال بعد بدنه اصلی جامعه ی آلمان نازی رو تشکیل میدن. از این لحاظ خیلی تامل برانگیزه.

ربان سفید

  • نویسنده

آیرن و لاسی زوجی هستند که در خانه ی پدر لاسی زندگی میکنند ، آنها هر روز با طعنه ها و کنایه های پدر لاسی روبرو میشوند ، پدر لاسی با زخم زبان و اخلاق بدی که دارد همواره آیرن را آزرده خاطر میکند ، آیرن نیز به هر دری میزند تا از دولت خانه ای برای زندگی بگیرد و ....

بلا تار در اولین فیلمش سراغ زندگی مردم مجارستان تحت سلطه ی کمونیست میرود . فضای سیاه و سفید فیلم و آپارتمان کوچک پدر لاسی به شدت مخاطب را وارد دنیایی سرد و دلگیر میکند . بلا تار در 22 سالگی این فیلم را ساخته و بازیگران فیلم همگی از دوستان او هستند که برای بازی در فیلم هیچ دستمزدی دریافت نکردند . فیلمبرداری به شیوه ی دوربین روی دست ، کلوز آپ های بسیار خوب و بازی ساده اما بسیار قابل باور بازیگران ، فیلم را به شدت مستند گونه و رئالیستی کرده است .

سکانسی که آیرن نزد یکی از دولتمردان برای به دست آوردن خانه میرود ، اصرار و دیالوگ های آیرن و سردی و کم توجهی مرد پشت میز ویرانگر است . آیرن فقط سقفی میخواهد تا با همسرش (لاسی) و دختر کوچکش در آن زندگی ساده خود را ادامه دهد و از گزند پدر شوهرش در امان باشد .

بلا تار از مرد های آن زمان مجارستان چهره ای زننده نشان میدهد . پدر لاسی که اخلاقی گند دارد و به آیرن که تا دیر وقت در نبود لاسی در کارخانه ای کار میکرده است تهمت فاحشگی میزند اما خود مست در کافه ها به دنبال رابطه جنسی با زن هاست ، لاسی نیز با توجه به حرفهای پدرش به آیرن تهمت میزند اما خودش به راحتی در سکانسی به دوست آیرن تجاوز میکند .

پایان بندی فیلم و تک گویی های آیرن و لاسی در نماهای نزدیکی که بلا تار استادانه گرفته است بسیار عالیست .

آشیانه خانوادگی

  • نویسنده