" /> نقد و برررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی آثار فاخر سینمای جهان و معرفی فیلم و فیلمسازان

نقد و بررسی و معرفی فیلم

نقد و بررسی آثار فاخر سینمای جهان و معرفی فیلم و فیلمسازان

نقد و بررسی و معرفی فیلم
بایگانی
آخرین نظرات
  • ۴ ارديبهشت ۹۹، ۰۱:۵۸ - اینستا گرام ها
    تشکر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد how green was my valley» ثبت شده است

در تمام طول فیلم کاراکتری پیدا نمی شود که بتوان با او همذات پنداری کرد و این ضعف شخصیت پردازی باعث ایجاد فاصله بین تماشاگر و فیلم می شود. علاوه بر این با کاراکترهایی طرف هستیم که بعضا همانطور که بی مقدمه و الابختکی وارد داستان می شوند، به همان ترتیب رها می شوند. فیلمنامه ی فیلم با حفره های متعددی که دارد اسفناکتر است.

این حفره ها سوالات متعددی بوجود می آورد از جمله:
معرفی کاراکتر برانوین با آن مقدمه چینی که این تصور را در ذهن ایجاد می کند که گویا نقش اساسی و تعیین کننده ای در داستان فیلم ایفاخواهد کرد. حال آنکه تا آخر هر چه صبر می کنیم دیگر اثری از او نمی بینیم.
آواز گروه کر برای چه کسی است یا بهتر است بگوییم برای چیست و چه گرهی از داستان باز می کند؟
هدف از سقوط مادر و هیو به رودخانه چیست و اساسا چه تاثیری در پیشبرد داستان دارد؟ ( این علاقه به پرتاب کاراکترهای زن به داخل آب را در فیلم فیلمساز هم سلف فورد یعنی سرگیجه هیچکاک هم دیده بودیم. )
پسر خشک و عصاقورت داده ی صاحب معدن که بدون هیچ مقدمه و معرفی یکهو وارد فیلم می شود، از انگرد خواستگاری می کند و بعد از ازدواج هم هیچ گاه دیده نمی شود. چرا؟
توجیه منطقی وحشیگری کنترل نشده و بی دلیل معلم در قبال هیو و بی هوشی اش با یک ضربه مشت چیست؟
علاوه بر این سوالات، در ادامه به عمده ضعف های ساختاری و علی ومعلولی که در فیلم وجود دارد می پردازم.
تمهیدات دم دستی برای برانگیختن احساسات و ترحم تماشاگر با ایده های خامی چون بیماری و کتک خوردن هیو و تحقیر بی دلیلش توسط معلم و نیز پرتاب دو پرنده به اتاق برای القای معصومیت او.
شخصیت هایی که بی مقدمه و باسمه ای بعد از کتک خوردن هیو برای آموزش یکروزه فنون نبرد تن به تن به هیو و حال گیری از معلم، به داستان الحاق می شوند.
دعوای مسخره هیو با پسرک زورگوی فیلم و مشت هایی که به طرز احمقانه ای اصرار دارند که هوای بالای سر هیو را بشکافند. 
داستان عشقی انگرد و گرافید بدون هیچ تعامل واقعی با همدیگر که فقط به چند نگاه و صحبت های گاه به گاه خلاصه می شوند. اینها برای پایه گذاری یک رابطه عاشقانه کافی نیستند و در نتیجه نچسب و خام جلوه می کنند و بیشتر مناسب حال دخترکان احساساتی و تازه به بلوغ رسیده است.
شوخی های بی مزه در طول فیلم. پچ پچ و خنده ی زنان با دیدن هیو که صحنه های خاله زنکی فیلمفارسی ها را به یاد می آورد.
قاب های تکراری و نخ نمای کاراکترهایی که با شنیدن صدای آژیر به صورت متوالی سرشان را به نشانه هراس مثل بز بالا می گیرند و به افق (دود) می نگرند.
قاب های چند نفره ای که کارگردان به زور و به دم دستی ترین شکل ممکن چند نفر را مثل گوسفند در یک قاب چپانده و نیز قاب های ساده و تکراری از مکالمه دو کاراکترکه عاری از هر نوع خلاقیتی است.
کشیش بدترکیبی که با سطحی ترین تمهید، این بدترکیبی اش مستمسکی بوده است برای القای حس تنفر از این شخص.
مردم الکی خوش و بی دغدغه ای که کلا یا در معدن کار می کنند یا دور و بر خانواده هیو می پلکند و مهمترین دغدغه شان شکمشان است و می گساری در همه حال.
و اینها همه حکایت از برنامه ریزی ضعیف و فکرنشده روی فیلمنامه و کم حوصله گی در کارگردانی است.
و در پایان دیالوگ ها و نریشن های گلدرشت و نتیجه گیری اخلاقی کودکانه جان فورد با این جملات:
مردایی مثل پدر من نمی تونن بمیرن. اونا هنوز با منن... و برای همیشه در خاطر من محفوظ و دوست داشتنی باقی خواهند ماند.
کلام آخر اینکه اگر فیلم دره من چه سرسبز بود را یکی از بهترین فیلمهای جان فورد به حساب بیاوریم، وای به حال بدترین فیلمش و وای به حال تاریخ و هویت کشور و ملتی که قرار است فورد نگارنده اش باشد.

فیلم دره من چه سرسبز بود

  • نویسنده